پیوند آسمانی
معاشران گره از زلف یار باز کنید
شبی خوش است بدین قصه اش دراز کنید
حضور خلوت انس است و دوستان جمعند
وان یکاد بخوانید و در فراز کنید.
درآسمان ها غوغایی بر پا بود و در زمین فرشته ها دسته دسته وارد می شدند و بر دامان عروس گل افشانی می کردند. هلهله ای بر پا بود در خانه علی(علیه السلام)! ابوتراب می رفت تا سیده النساء العالمین (سلام الله علیها)را به خانه اش بیاورد و زمین و زمان را با این پیوند خجسته و فرخنده منوّر و چراغان کند!
ما نیز برای ارج گذاردن به این وصلت شریف و در پای شادی اهل بیت(علیهم السلام) سفره ای نمادین از جهیزیه متبرک فاطمه اطهر(سلام الله علیها) گستردیم و حاجاتمان را به سفره دل حضرتش سپردیم باشد که او واسطه ای باشد برای تعجیل در فرج فرزند برومندش! ان شاء الله
شیعه علی علیه السلام
امام باقر علیه السلام
فَانَّما کانَ شیعةُ علیٍّ یُعرَفونَ
بالورعِ و الاجتهادِ و المُحافظةِ و مُجانبة الضغایِنِ و المحبَّةِ لاولیاءِ اللهِ
به یقین شیعه علی علیه السلام
به ورع و سخت کوشی و سرّ نگهداری و دور بودن از کینه ها و محبت به دوستان خدا
شناخته می شود.
چهل حدیث شیعه/ محمود شریفی/ ص 42
شایسته عشق ورزی!
خدا کند در ما عشقی پیدا شود به مجموع قرآن و عترت تا
اولا بتوانیم یگانگی قرآن و عترت و معجون مرکب از آن دو را بیابیم و
ثانیا در مقام پیروی و عمل با توجه به آن دو و بر محور آن دو طواف عاشقانه بنماییم
و بدانیم که آنها از هر معشوقی شایسته عشق ورزی هستند.
جرعه وصال(چکیده ای از اندیشه های آیت الله بهجت/ ص 51)
حضرت امام جواد (ع):
سه چیز است كه بنده را به رضوان خدا می رساند :
1 - زیادی استغفار
2 - نرمخویی
3 - صدقه بسیار دادن .
مسند الامام الجواد ، ص 247
جدال سارا و باربی
جنگ ادامه دارد،
حتی اگر عرصه جنگ، جدال میان باربی و سارا باشد.
مرگِ دوست داشتنی تر از یک زندگی زیبا
زندگی اگر از مجرای قرآن و ولایت فقیه نگذرد، پوچ و بیهوده است و اگر از این دو مجرا بگذرد، زیبا و با هدف و دوست داشتنی است و مرگ، در این حالت دوست داشتنی تر! این حقیقت زندگی است که همۀ انسانها از آن آگاه نمی شوند و فقط قلیلی آگاه هستند بر آن!
«شهید عباس قنبری از رشت»
منبع: کتاب «سرخ سیمایان سبز» تألیف محمد رضا بینش برهمند، چاپ دوم، 1386، صفحه 200
لبخندهای پشت خاکریز
کی با حسین کار داشت؟
یک قناسه چی ایرانی که به زبان عربی مسلط بود اشک عراقی ها را درآورده بود. با سلاح دوربین دار مخصوصش چند ده متری خط عراقی ها کمین کرده بود و شده بود عذاب عراقی ها. چه می کرد؟
بار اول بلند شد و فریاد زد:« ماجد کیه؟» یکی از عراقی ها که اسمش ماجد بود سرش را از پس خاکریز آورد بالا و گفت: « منم!»
ترق!
ماجد کله پا شد و قل خورد آمد پای خاکریز و قبض جناب عزراییل را امضا کرد! دفعه بعد قناسه چی فریاد زد:« یاسر کجایی؟» و یاسر هم به دست بوسی مالک دوزخ شتافت!
چند بار این کار را کرد تا این که به رگ غیرت یکی از عراقی ها به نام جاسم برخورد. فکری کرد و بعد با خوشحالی بشکن زد و سلاح دوربین داری پیدا کرد و پرید رو خاکریز و فریاد زد:« حسین اسم کیه؟» و نشانه رفت. اما چند لحظه ای صبر کرد و خبری نشد. با دلخوری ازخاکریز سرخورد پایین. یک هو صدایی از سوی قناسه چی ایرانی بلند شد:« کی با حسین کار داشت؟» جاسم با خوشحالی، هول و ولا کنان رفت بالای خاکریز و گفت: «من!»
ترق!
جاسم با یک خال هندی بین دو ابرو خودش را در آن دنیا دید!
منبع:«کتاب رفاقت به سبک تانک صفحه 84 »
دلم نمی آید
شهیده مریم فرهادیان
مرضیّه گشت و مریم را دید که در اتاقی که کولر ندارد،نماز می خواند. اتاق دم کرده و از شدت گرما نمی شد نفس کشید. امّا مریم با طمأنینه نمازش را ادامه می داد. مرضیّه صبر کرد و وقتی مریم سلام نمازش را داد، کنار او نشست . صورت مریم از گرما سرخ و عرق کرده بود.
- آبجی! چرا تو این اتاق که این قدر گرم است نماز می خوانی؟ بیا به آن اتاق که کولر دارد و خنک است.
مریم عرق از پیشانی مرضیّه گرفت و با مهربانی گفت:
- عزیزم! الان رزمندگان ما در جبهه تو سنگرها در حالی که نه سقفی بالای سرشان است و نه پنکه و کولر دارند با دشمن می جنگند. من دلم نمی آید در حالی که آن ها در چنین وضعیتی هستند بروم جلوی کولر بنشینم.برگرفته از کتاب«داستان مریم ص71-70»
منبع: کتاب سیره شهدای دفاع مقدّس/ فقط خدا/ص101