10 مهر 1394 توسط مدرسه علمیه زینب کبری س اردستان
يا هوالآخر و هو الاول
مینویسم غدیر از اول
از سراج المنیر از اول
تو همان مستجار هستی و من
من همان مستجیر از اول
دل به بیگانه ای نبستم من
بر تو بودم اسیر از اول
پدر خاک حضرت افلاک
همنشین فقیر از اول
سفره ی تو ندید عمری جز
نمک و نان و شیر از اول
از تو من را گناه دورم کرد
دست من را بگیر از اول
گرچه روز غدیر امضا شد
بودی آقا امیر از اول
با ولای توام تا آخر
همه پای توام تا آخر
صفحات: 1· 2