خشم استاد
21 مهر 1392 توسط مدرسه علمیه زینب کبری س اردستان
او که در یک لحظه شدیداً تحت تاثیر احساساتش قرار گرفته بود،شانه های نحیف استاد را پناهگاه خوبی برای ابراز احساساتش یافت. استاد همان طور که شاگرد را در آغوش گرفته بود، مرتب با همان لهجه بروجردی می گفت:
ما را حلال کنید! از من بگذرید! من از حالت عادی خارج شدم و به شما پرخاش کردم. مرا عفو کنید!
و شاگرد که از شدت خجالت و شرم،صورتش خیس از عرق شده بود و محبتش به استاد، خیلی بیشتر و عمیقتر شده بود،می گفت:
- آقا،شما سرور مسلمانان هستید. برخورد شما باعث افتخار من بود.آقا من کوچک شما هستم.
- استاد،احساس می کرد که دلش آرام گرفته است. او تصمیم داشت که تا آخر عمر به خاطر این اشتباه خود، لطف و محبت خاصی نسبت به آن شاگردش داشته باشد.
او به این نتیجه رسیده بود که باید برای کنترل خشم خود، مجازات سنگینی را برای خودش در نظر بگیرد و به خاطر با خدایش عهد بست که اگر بعد از آن در اینگونه موارد ناراحت شود،یک سال روزه بگیرد.
اتفاقاً یک بار، همه این مجازات را پرداخت کرد و به خاطر یک عصبانیت همه سال را به جز روزهای حرام،روزه گرفت.
شاگردان استاد، در میان خودشان به شوخی می گفتند:«ای کاش آیت الله از ما هم عصبانی شود؛عصبانیت«آیت الله بروجردی»مایه برکت است!»
برگرفته از کتاب:یک قطره،یک دریا
نوشته: محمد ناصری
صفحات: 1· 2