فرصت ندادن به وسوسه شيطان
26 مرداد 1393 توسط مدرسه علمیه زینب کبری س اردستان
روزى يكى از بازرگانان متدين در صحن مقدس امام حسين عليه السلام در كربلا باجمعى نشسته بود و گفتگو مى كرد. در اين وقت يك نفر آمد و در وسط صحن به آنها گفت : فلان تاجر از دنيا رفت . بازرگان مذكور تا اين سخن را شنيد، به حاضران گفت : آقايان گواه باشيد كه اين تاجر تازه گذشته ، فلان مبلغ از من طلبكار است .
يكى از حاضران گفت : چه موجب شد كه اين سخن را در اين وقت بگويى ؟
بازرگان گفت : من مبلغى را از اين تاجر فوت شده ، قرض گرفتم ، و هيچ گونه سندى به او نداده ام ، و هيچ كس جز خودش اطلاع نداشت ، ترسيدم شيطان با وسوسه خود مرا گول بزند، و اين مبلغ را به بهانه اينكه كسى اطلاع ندارد به ورثه او ندهم ، شما را گواه گرفتم ، تا براى شيطان هيچ گونه فرصت و راه طمع به سوى من باقى نماند و توطئه شيطان را جلوتر نابود نمايم.
(حكايتهاى شنيدنى 65/3- الى حكم الاسلام ص 187)