ما الان برای همین نماز داریم می جنگیم
05 مهر 1390 توسط مدرسه علمیه زینب کبری س اردستان
برادر سهراب صدرنشین در نقل خاطره ای از سردار شهید حاج علی اکبر رحمانیان می گوید:
در پایگاه امیدیه بودیم .چند دقیقه ای به اذان صبح مانده بود .علی اکبر را دیدم که بعد از چهارشبانه روز، از منطقه عملیاتی برگشته بود .خستگی شدید در چهره اش آشکار بود فکر کردم می خواهد استراحت کند و بعد نماز صبح بخواند.چون خواب از چشمانش می بارید، ولی برعکس تا اذان گفتند ، جانمازش را پهن کرد و آماده نماز شد .به او گفتم : خسته هستی کمی دراز بکش.بعد نماز بخوان.لبخندی زد و گفت: ما الان برای همین نماز داریم می جنگیم.وقتی به نماز ایستاد دیگر آثار خستگی در او ندیدم.