مضطرب مگردان،من سرگردان را!
دندان را که یک مرتبه نمی کشند،بلکه ابتدا آن را به این طرف و آن طرف حرکت می دهند،بعد شل شده و آنگاه می کشند.درست مثل میخی که بخواهند از توی دیوار بیرون بکشند،اول بالا و پایین می کنند و بعد راحت بیرون می کشند. یا گیاهی که می خواهند از توی باغچه بیرون بکشند همین طور.
شیوه شیطان هم در ریشه کن ساختن آدم؛دقیقاً همین طور است؛و با وسوسه های خود ابتدا آدم ها را متزلزل می کند و آنگاه از مسیر حق بیرون می کشد. درست همان کاری که با آدم(علیه السلام) و حوا کرد:
“فازلهما الشیطان عنها و اخرجهما مما کانا فیه”
یعنی تکان داد آن دو را و آنگاه آنها را بیرون ساخت و این شیوه ای است که شیطان برای همه به کار می بندد.
خوشا به حال آنهایی که به تور شیطان نیفتند،یا مثل آدم وقتی که افتادند افتادگی کنند و دست از دامن حق نکشند که تنها راه نجات همین است و بس.
ما بدان منزل عالی نتوانیم رسید هم مگر لطف شما پیش نهد گامی چند
آدم(علیه السلام)وقتی که افتاد دست به دعا شد:
خدایا،خداوندا؛کجا رویم از اینجا؟ شروع به گریه و زاری کرد: وضطرب حال مگردان من سرگردان را …
و عاجزانه می گفت: خدایا دستم را بگیر،من دستگاه و درگاه تو را رها نمی کنم.
و دستگاه خدا البته دستگاه پذیرش است. درست مثل سقاخانه حرم امام رضا(علیه السلام) که همین که دستت را دراز می کنی،شروع به ریزش و بارش می کند.
آدم (علیه السلام) هم همین که از خدا خواست،خداوند پذیرفت و به او کلماتی آموخت و گفت:
اگر این کلمات را بگویی و اینجور با من سخن بگویی من تو را می آمرزم.
“فتلقی آدم من ربه کلمات”
حالا این که این کلمات چیست؛هم از غنچه های قرآن است و خیلی برای ما روشن نیست،ولی هر چه بود خداوند به آدم (علیه السلام)آموخت و خداوند دوست داشت از آدم بشنود.
درست مثل خود ما که کلمات را بر زبان طوطی می گذاریم و دوست داریم همان کلمات را بشنویم و وقتی که این طوطی آن کلمات را می گوید قیمت پیدا می کند.
و مولوی همین آیه را خوانده بود که می گفت:
یاد ده ما را سخن های دقیق تا تو را رحم آدور آن ای رفیق
«بخشی از گفتار حجت الاسلام و المسلمین محمد رضا رنجبر»