نشان شاکر!
قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم
وَ امّا علامةُ الشّاکر فَاَربَعةٌ
الشُّکرُ فی النَّعماءِ
و الصَّبرُ فی البلاءِ
و القُنوعُ بِقِسمِ الله
و لا یَحمِدُ و لا یُعُظَّمُ الاّ الله
نشانه شاکر و سپاسگزار چهار چیز است
در نعمت ها شکر می کند
در گرفتاری ها صبر می کند
به قسمت الهی راضی و قانع است
و جز خدا کسی را ستایش و تعظیم نمی کند
بحار الانوار ج 1 ص 120 / به نقل از چهل حدیث نشانه ها/جواد محدثی/ ص 11
الهی!
الهی!
این وآن گویند بهای یک گرده نان پنج قران است.
حسن بی بها گوید هرگز آن به بها در نمی آید.
در ازای هر لقمه و جرعه از ازل تا ابد شکرت!
الهی نامه آیت الله حسن زاده آملی/ ص 62
السلام ای حضرت سلطان عشق
یا علی موسی الرضا ای جان عشق
السلام ای بهر عاشق سرنوشت
السلام ای تربتت باغ بهشت
–
ولادت با سعادت هشتمین اختر تابناک امامت و ولایت حضرت ثامن الحجج
علی بن موسی الرضا را بر عموم مسلمین گرامی تبریک عرض میکنم . . .
احترام و جایگاه مسجد
نقش مسجد در احیای ارزش ها
مسجد در جایگاه اصیل خود یک الگوی ارزش گذاری است. ارزش های فراموش شده در مسجد مطرح می شود. در آن جا نیازمند و ثروتمند، رئیس جمهور، وزیر، فرمانده و سرباز، امتیازهای مادّی و ظاهری را در کنار می نهند و همه در کنار یکدیگر و دوش به دوش هم می ایستند.
در مسجد، تنها ارزش های حقیقی همچون تقوا و جهاد مطرح است. بر پایه فقه اسلامی شایسته است آنان که از فضیلت هایی همچون علم، تقوا، ایثار و جهاد برخوردارند، در صف اوّل نماز جماعت بایستند.[۱] این امر خود نوعی ارزش گذاری و ترویج ارزش های اصیل است.
در مسجد پیامبر (ص) گاه کسانی یافت می شدند که نه تنها از جهاد و ایثار بویی نبرده بودند؛ بلکه از راه های گوناگون، نفاق و دو دستگی را در جامعه ترویج می نمودند و عملاً با پیامبر اکرم (ص) به رویارویی می پرداختند. آنان با این حال انتظار داشتند در مسجد جایگاهی والا داشته باشند.
مسلمانان این گونه افراد را از مسجد طرد می کردند؛ زیرا آنان با الهام از رهنمودهای رسول خدا (ص) جاهای حسّاس مسجد را از آن مسلمانان مؤمن، متعهد و ایثارگر می دانستند. آری مسجد، خانه دفاع از ارزش ها و مسجدیان، نگاهبان ارزش های اسلامی است.
برگرفته از: http://islampedia.ir
________________________________________
[۱]. طباطبایی یزدی،سید محمّد کاظم، العروه الوثقی، ص ۳۰۰، فی مستحبّات الجماعه.
الهی!
الهی!
آمدم ردّم مکن
آتشینم کرده ای سردم مکن
الهی نامه آیت الله حسن زاده آملی/ ص27
برخورد با نیازهای دوست!
امام علی علیه السلام
لا یُکَلِّف اَحَدُکُم اَخاهُ الطّلَبَ اِذا عَرَفَ حاجَتَهُ
وقتی کسی پی برد که دوستش به چیزی نیازمند است
بایدقبل از درخواست نیاز او را برطرف کند
و او را وادار به سوال و درخواست ننماید.
بحارالانوار166/74 ، به نقل از چهل حدیث معاشرت/ محمود شریفی/ ص 40
معصومه ...
مدینه، به یمن حضورت نورانی میشود و پنجرهها به شوق رویت، بازند. کوچه پس کوچه های مدینه، به عطر دل انگیزت معطّر میگردند و سروهای آزاد، به احترامت قیام میکنند.
آرام، آرام بر پهنه گیتی حضور پر ولایتت، شکوفه به بار می آورد و نغمه دل نواز بلبلان را به گوش میرساند.
آری! سخن از ولادت بانویی است که همچون زینب علیهاالسلام ، که برای قیام، قربانی دارد و خورشید عاشورا را با صبرش تعریف کرد، او نیز با قدمهای پر حیاتش، به سرزمین کویری قم، حیات بخشید و در رگ ایرانیان، خون حمایت از ولایت را جاری ساخت.
برایتان از بانویی سخن میگویم که بارگاه زیباییش، پناهگاه دلهای عاشقی است که در جمکران بیتوته میکنند و به نیابت از شیعه، در نتیجه شبهای کویری قم، سر بر آستان حرم حضرت دوست می سایند و برای ظهور گل نرگس، دعا می کنند و از بانوی کرامت، برای شکوفه دادن درخت اجابت، استمداد می طلبند.
آری! از فاطمه سخن میگویم؛ فاطمه ای که برادرش رضا علیهالسلام او را معصومه نامید.
معصومه علیهاالسلام ، تفسیر معصومیت است که روزگاری در مدینه طلوع کرد.
معصومه علیهاالسلام ، اقامت غربت است در روزگار غریب نگاهها
معصومه علیهاالسلام ، تفسیر بلند تبعیت است از ولایت
معصومه علیهاالسلام ، نگاه سبزی است که از معصومیت سرچشمه میگیرد
معصومه علیهاالسلام ، روزگار دلدادگی است و از غربت به قربت رسیدن.
معصومه علیهاالسلام ، ترجمان بلند عاشوراست و قصه «با زینب هم سفر شدن»
معصومه علیهاالسلام ، فلسفه شیدائی است و غزل ماندن و بودن.
معصومه علیهاالسلام ، نگین ایران است که در قم میدرخشد
معصومه علیهاالسلام ، ضریب بالای ارادت به ولایت است،
معصومه علیهاالسلام ، قصه بلند مدینه تا مشهد است
معصومه علیهاالسلام ، انتهای تبلور است.
معصومه علیهاالسلام ، سر سلسله تنهائی است و معصومه علیهاالسلام فانی فی اللّه است
و معصومه … .
“حمزه کریمخانی”
فرصت ندادن به وسوسه شيطان
روزى يكى از بازرگانان متدين در صحن مقدس امام حسين عليه السلام در كربلا باجمعى نشسته بود و گفتگو مى كرد. در اين وقت يك نفر آمد و در وسط صحن به آنها گفت : فلان تاجر از دنيا رفت . بازرگان مذكور تا اين سخن را شنيد، به حاضران گفت : آقايان گواه باشيد كه اين تاجر تازه گذشته ، فلان مبلغ از من طلبكار است .
يكى از حاضران گفت : چه موجب شد كه اين سخن را در اين وقت بگويى ؟
بازرگان گفت : من مبلغى را از اين تاجر فوت شده ، قرض گرفتم ، و هيچ گونه سندى به او نداده ام ، و هيچ كس جز خودش اطلاع نداشت ، ترسيدم شيطان با وسوسه خود مرا گول بزند، و اين مبلغ را به بهانه اينكه كسى اطلاع ندارد به ورثه او ندهم ، شما را گواه گرفتم ، تا براى شيطان هيچ گونه فرصت و راه طمع به سوى من باقى نماند و توطئه شيطان را جلوتر نابود نمايم.
(حكايتهاى شنيدنى 65/3- الى حكم الاسلام ص 187)
وسواس
قال الله الحكيم : “من شر الوسواس الخناس الذى يوسوس فى صدور الناس” (1)
“بگو پناه می برم از شر وسوسه شيطانى كه كارش وسوسه در دلهاى مردمان است” .
امام صادق عليه السلام :”ساءلت اءباعبدالله عن الوسوسة و ان كثرت فقال لا شى ء فيها تقول لا اله الا الله “(2)
“از حضرت صادق سئوال شد از وسوسه اگر چه زياد باشد چه كنم ؟ فرمود: چيزى نيست (زياد) ذكر لا اله الا الله را بگو” .
شرح كوتاه :
شيطان بر آدمى مسلط نمى شود بوسوسه كردن وقتى كه انسان از ذكر خدا اعراض كرد و امر حق را كوچك شمرد و نواهى را انجام داد، معلوم مى شود كه معلول وسوسه اى بود كه شيطان در دل رخنه كرده بود.
وسوسه چيزيست كه از خارج قلب با اشاره دل و مجاورت طبع و خيال بوقوع مى پيوندد.هرگاه وسوسه در قلب جا كرد، شخص را به سرگردانى و ضلالت مى كشاند. پس از فريب شيطان نبايد ايمن شد؛ و دائما به مراقبت حال بايد مشغول بود و در هر حال به ياد خداوند آگاه و ناظر بود، تا به صيد وسوسه دچار نشد و از التجاء به حق نبايد غافل شد كه او بهترين ياور در دفع وسواس شيطانى است .(3)
…………………………………………………………………………………….
1-ناس / 5-4
2- اصول كافى 2/310
3- تذكرة الحقايق ص 40