آغاز محرم
آفتاب محرم بر می دمد و کربلای دل را به هرم سوزانش می گدازد. بانگ چاووش کاروان محرم به گوش می رسد و شیدائیان را دوباره به مهمانی شور و حماسه فرا می خواند و جان عشاق را از جام گریه سرمست می کند.
دسته های سوگوار حسینی،دوباره دست به ضریح بغض می آویزند و حسینیه دل را با گلاب اشک،غبار می روبند تا حماسه و اندوه کربلا را به میهمانی فرا خوانند. هله!که محرم فرا رسیده است.ای ماه خون!بار دیگر از راه می رسی و با نسیم گرم کربلایی،قصه آلاله های سرخ را به گوش جان می رسانی.در تقویم دل ما خاطره هیچ ماهی به سرخی تو نیست!
سلام خدا برتو و بر ستارگانی که بر گردت حلقه زده اند!و سلام خدا بر خورشید فروزانی که در خود جای داده ای!دوباره سکوت تاریخ را درهم می شکنی و بغض ناله را از تنگنای حنجره ها آزاد می کنی.
بار دیگر از راه می رسی و برف سکوت را با آفتاب عشقی که بر آسمان سینه داری،آب می نمایی و آن را به اقیانوس خروشان فریاد می رسانی!ای ماه خون خدا!قدومت گرامی.
پیام نگار
معاشر الناس
خداوند عزّوجلّ دین را با امامت علی تکمیل فرمود.
اینک آنان که از او و جانشینانش از فرزندان من و از نسل او تا برپایی رستاخیز و عرضه بر خدا پیروی نکنند،
در دو جهان کرده هایشان بیهوده بوده ، در آتش دوزخ ابدی خواهند بود.
به گونه ای که نه از عذابشان کاسته و نه برایشان فرصتی خواهد بود.
(برگرفته از متن خطبه غدیر)
پیامک روز
بار خدایا
قصد مرا در در فرمانبریت پابرجا گردان ( که همیشه در طاعت تو به کار رفته به غیر آن رو نیاورد)
و بینائیم را در بندگیت استوار سازو
مرا توفیق ده به کارهائی ( عبادت از روی اخلاص) که به وسیله آن چرکی (آثار) گناهان را از من بشوئی (آنها را نابود کرده مرا بیامرزی) و
هنگام مرگ مرا بر دین و آئین پیغمبرت محمد – علیه السلام- بمیران
(صحیفه سجادیه /دعای 31)
معرفی کتاب
نام کتاب : خاک های نرم کوشک
نویسنده: سعید عاکف
انتشارات : مُلک اعظم / چاپ شصت و هفتم / اسفند ماه 1387
توضیحات: گوشه ای از زندگی سردار رشید اسلامشهید عبدالحسین برونسی
انگیزه مطالعه:
... الان چند سالی است که کتاب هایی درباره سرداران و فرماندهان باب شده و می نویسند ، بنده هم مشتری این کتاب ها هستم و می خوانم ؛ بعضی از این ها را من خودم از نزدیک می شناختم ؛ آنچه درباره شان نوشته شده ؛ روایت های صادقانه و بسیار تکان دهنده ای است – این هم حالا آدم می تواند کم و بیش تشخیص بدهد که کدام مبالغه آمیز است و کدام صادقانه است- آدم می بیند برخی از این شخصیت های برجسته ، حتی در لباس یک کارگر به میدان جنگ آمده اند ؛ این اوستا عبدالحسین برونسی قبل از انقلاب یک بنا بود و با بنده هم مرتبط بود ؛ شرح حالش را نوشته اند ، من توصیه می کنم و واقعا دوست می دارم شماها بخوانید؛ اسم این کتاب خاک های نرم کوشک است ؛ قشنگ هم نوشته شده است…
از فرمایشات مقام معظم رهبری ( در جمع فیلم سازان و کار گردانان سینما و تلویزیون 26/3/1385)
معرفی کتاب
نام: مطلع مهر (راهکار های جامع و کاربردی برای انتخاب همسر)
مؤلف: امیر حسین بانکی پور فرد
ناشر: انتشارات حدیث راه عشق
تعداد صفحات: 264
این کتاب شامل هشت گفتار به قرار زیر است:
گفتار اول بهترین انتخاب، گفتار دوم فوریت ازدواج، گفتار سوم احراز شرایط اولیه برای ازدواج، گفتار چهارم معیارهای انتخاب همسر، گفتار پنجم آداب خواستگاری، گفتار ششم ضرورت تحقیق در ازدواج، گفتار هفتم تصمیم گیری، گفتار هشتم نقش مهریه در ازدواج.
شهادت شهید محراب آیت الله قاضی طباطبایی (ره)
10 آبان
« آیت الله محمد علی قاضی طباطبایی (ره) » در سال 1292 شمسی برابر 1331 قمری در تبریز دیده به جهان گشود. تحصیلات مقدماتی علوم دینی را در زادگاهش فراگرفت و در 25 سالگی راهی حوزه علمیه قم شد. آیت الله قاضی (ره) در سال 1331 به تبریز رفت و نمایندگی حضرت امام را عهده دار گردید. با شروع نهضت اسلامی در سال 1341، مبارزات ایشان علیه رژیم پهلوی اوج گرفت و در این راه سختی های زندان، شکنجه و تبعید را به جان خرید. به ابتکار این مجاهد نستوه و دیگر یاران انقلاب بود که مراسم چهلم شهدای قیام 19 دی 1356 قم، در 29 بهم آن سال در تبریز برگزار شد که در آن حماسه ای جاودان در تاریخ انقلاب اسلامی به ثبت رسید. آیت الله قاضی طباطبایی (ره) پس از پیروزی انقلاب اسلامی از سوی امام خمینی (ره) به عنوان نماینده تام الاختیار و امام جمعه تبریز منصوب و در آن خطه مشغول به خدمت شد. آیت الله قاضی طباطبایی (ره) در دهم آبان 1358، مصادف با عید قربان، نماز عید را اقامه کرده و در خطبه نماز گفت : « مرا تهدید به قتل می کنند. من از شهادت نمی ترسم و آماده ام و از خدا می خواهم ». سرانجام در همان روز بعد از نماز مغرب و عشاء و در راه مراجعت به منزل، توسط منافقی از گروهک گمراه «فرقان» به شهادت رسید و در 65 سالگی به لقای معبود شتافت.
سبد سبد بهار
درس های آموزنده ی ازدواج امیرالمومنین (علیه السلام) و حضرت زهرا (علیها السلام):
1. الگوی جاودانه
پیامبر (صلی الله علیه و آله) با این ازدواج، الگوی عملی و اسلامی ازدواج را جایگزین ارزش ها و سنت های جاهلیت کرد. ایشان به مردم آموختند که ازدواج، نردبانی است برای رسیدن به خدا، حفظ ایمان و تهذیب نفس، نه وسیله ای تنها برای براوردن غریزه های حیوانی. در دوران جاهلیت، ازدواج هیچ گونه جنبه معنوی نداشت همه گونه های ازدواج –جز یکی از آن ها- در حکم به بردگی گرفتن و خرید و فروش زن بود و در چنین شرایطی، پیامبر (صلی الله علیه و آله) با شوهر دادن دختر دردانه اش، بر همه آن اندیشه ها، خط بطلان کشید.
2.ازدواجی ساده و پر برکت
اگر ازدواج با هدف الهی و برای رضای او انجام گیرد، در عین سادگی نیز می توان زندگی آرام و با صفایی فراهم آورد. زن و مرد، درختانی هستند که اگر از همان آغاز، از آب زلال معنویت سیراب گردند، میوه های شیرین به بار خواهند آورد. همچنان که علی (علیه السلام) و زهرا (علیها السلام)، میوه هایی به ثمر رساندند که تا ابد، کسی نمی تواند حتی در اندیشه به بار آوردن چنین میوه هایی باشد. میوه هایی همچون حسن و حسین و زینب (علیه السلام) که خود از چشمه های جوشان معنویت سیراب می گشتند باید دانست همه ی اینها تنها در پرتو دین مداری، دوری از مادیات و توجه به معنویات به دست خواهد آمد.
اهمیت بخشش های اندک
«وَ قَالَ (علیه السلام ):لَا تَسْتَحِ مِنْ إِعْطَاءِ الْقَلِيلِ فَإِنَّ الْحِرْمَانَ أَقَلُّ مِنْه
و درود خدا بر او، فرمود: از بخشش اندك شرم مدار كه محروم كردن، از آن كمتر است.»
(حكمت 67/ نهج البلاغة-ترجمه دشتى)
توجه: 1- خدداری کردن از «بخشش اندک» فکر و عمل درستی نیست زیرا این عمل هم موجب محرومیت دیگران از نیازشان می گردد و هم خود بخشش کننده از اجر و فواید معنوی محروم می ماند.
2- در فرهنگ اسلام،«بخشش اندک توام با اخلاص»،اندک نیست.حضرت علی(علیه السلام)در حکمت 422می فرمایند:«کار خیر را انجام دهید و اندک آن را کوچک نشمارید زیرا کوچک آن(اگر برای خدا باشد در نزد خدا) بزرگ و اندک آن بسیار است».
3- تفکر«یا هیچ یا همه چیز»تفکر نادرست و موجب عدم رشد در زمینه پیشرفت های مادی و معنوی است زیرا این طرز تفکر باعث می شود انسان از فعالیت های کم و کوچک خودداری کرده و به آن ادامه ندهد در حالی که حضرت در حکمت 278می فرمایند:« قَلِيلٌ تَدُومُ عَلَيْهِ أَرْجَى مِنْ كَثِيرٍ مَمْلُولٍ مِنْه»کار اندکی که آن را ادامه دهی از کار بسیاری که ملالت و خستگی آورد،بهتر و امیدوارکننده تر است.
امام جواد (علیه السلام)و نجات اباصلت از زندان
اباصلت خادم امام رضا (علیه السلام)می گوید:
پس از وفات امام رضا(علیه السلام)مامون مرا به زندان انداخت و مدت یک سال گرفتار زندان بودم،در زندان خیلی به من سخت می گذشت.
در یکی از شبهای جمعه،غسل کردم آن شب در حال رکوع و سجود به سر بردم و با ناله و گریه از خداوند نجات خود را خواستم.
نماز صبح را که خواندم،ناگاه دیدم که امام جواد(علیه السلام)وارد زندان شد،فرمودند:
اباصلت خیلی برایت سخت گذشته است؟
گفتم:آری،به خدا سوگند!
فرمودند:اگر کارهایی که امشب انجام دادی،شبهای قبل انجام می دادی،خداوند همان وقت آزادت می کرد،سپس فرمودند:
بلند شو حرکت کن و بیرون برو!
گفتم:کجا؟ نگهبانان همه دم در زندانند و چراغها همه روشن است.
فرمودند:حرکت کن!آنها تو را نمی بینند وبا آنان روبرو نخواهی شد. حضرت دست مرا گرفت.نگهبانان نشسته،با هم صحبت می کردند و چراغها در جلویشان می سوخت.بدون اینکه ما را ببینند از زندان بیرون آمدیم.
سپس امام(علیه السلام) فرمودند:
اکنون که از زندان آزاد شدی مایلی کجا بروی؟
گفتم:به هرات،منزل خودم می روم.
فرمودند:عبای خود را روی صورتت بکش،این کار را کردم.دست مرا گرفت،گمان می کنم مرا فقط از سمت راست به سمت چپ برگردانید،آنگاه فرمودند:
صورت خود را بگشا،همین که صورتم را گشودم آن حضرت را ندیدم،خود را کنار منزل خوم دیدم،وارد منزل شدم و تا آخر عمر با مامون و ماموران او روبرو نشدم.
(بحار الانوار/ج5/ص52)